همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند

ساخت وبلاگ
بچه که بودم هربار که میخواستم عصرها از مدرسه به خانه برگردم، یک سگ ولگرد احمق محض تفریحِ عصرگاهی مسیری را به وحشیانه‌ترین شکل ممکن دنبالم میدوید. مسیر خاکی بود و از وسط زمین‌های کشاورزی رد میشد. تا آخرین نقطه ی حوزه استحفاظیش دنبالم میکرد. پنج ماه، یک هفته در میان کارم این بود که از دستش در بروم. نوشتنش هم برایم راحت نیست. چقدر وحشتناک بود.  تا اینکه یک روز تصمیم دیگری گرفتم. ظهر که به مدرسه میرفت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 53 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 21:01

قرار بود تاریخ اسلامی درس بدهد. همان ابتدا آمد و گفت که من هرچه کردم دانشگاه اجازه نداد وارد فلان مبحث شوم؛ در نتیجه من هم با دانشگاه کاری ندارم و همان کار دلخواهم را با شما شروع میکنم. منظور از «فلان مبحث»، شبهه بود. بیست دقیقه تاریخ درس میداد و بقیه‌اش را مینشست و خیلی دقیق و حساب شده در دین شبهه می‌انداخت. شبهه‌هایی که نهایتا وقتی از کلاس بیرون میرفت، برمیگشت و میگفت:«نمازاتون رو بخونید! همه ای همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : اینجا,تویی, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 46 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 21:01

     آن موقع‌ها خیلی داغ‌تر و پرجنب‌وجوش‌تر از الان بودم. یک سری چیزها را ندیده بودم و درک نکرده بودم. متاسفم که امروز به این وضع افتاده‌ام و از آن نگاه با منطق ریاضی‌ام به جایی رسیده‌ام که ثابت کنم جمع اضداد ممکن است. صحنه‌ی اجرا آدم را عوض می‌کند. همین چند وقت پیش راضی شدم بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنم که بدتر نباشد. این ظلم بزرگی بود در حق خودم.      اصلا از بحث خارج شدم. میگفتم که سرکلاس نشس همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : موسی,شبانی, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 43 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 21:01

هویت با پیکربندی مولفه های کم و بیش بی شمارش، جنسیت، ملیت، دین، زبان، نژاد، خاستگاه اجتماعی، بومی یا مهاجر بودن، در اقلیت یا اکثریت بودن و... که شخص در انتخاب هیچ یک از آن ها اختیاری ندارد، ناگزیر است همه ی عمر، دست کم از زمان رسیدن به بلوغ فکری، تبعات آن را متعهد شود، عده ای با سربلندی و عده ی کثیر دیگری با شرمندگی.

همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : هبوطکلاغسیاه, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 17:17

وَ لا یَتَجَدَّدُ لَهُ جَدِیدٌ إِلّا بَعدَ أَن یَخلَقَ لَهُ جَدِیدٌ؛ وَ لا تَقُومُ لَهُ نابِتَةٌ إِلّا وَ تَسقُطُ مِنهُ مَحصُودَةٌ. وَ قَد مَضَت أُصُولٌ نَحنُ فُرُوعَها ، فَما بَقاءُ فَرعٍ بَعدَ ذَهابِ أصلِهِ.  نیامده ام که موی سپید کنم و بعد بروم. خودت هم خوب میدانی بزرگ ترین، میدانی که سودا بسیار است. میدانی که به دلم می اندازی وقت و بی وقت. شاید آنقدر بدوم و به هیچ نرسم. شاید به همه چیز برسم و همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : دوازده, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 61 تاريخ : شنبه 11 شهريور 1396 ساعت: 7:59

فقط در یک صورت است که میتوان دیدگاه آدم‌ها را محترم شمرد. آن هم وقتی ست که دلیلی بر پایه‌ی منطق و توجیهی پذیرفتنی داشته باشند. اگر فرد مقابلم عقیده ای داشته باشد که صرفا دلیل موجهش این است که به آن ایمان دارد و حتی همین را هم بر زبان نمی آورد، نه تنها برای من محترم نیست که به شدید ترین و بی رحم ترین شکل ممکن به آن میتازم و بعد از آن فرصت اولیه دیگر زمانی نمیگذارم که بیشتر توجیه کند. نمیدانم من مث همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : اسپینوزاچرتیگفت, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 41 تاريخ : شنبه 11 شهريور 1396 ساعت: 7:59

همین دیروز بود. مسخ شده نشسته بودم به تماشای تکه ابری که دورتر از من روی قله ای نشسته بود. من قبلا آن قله را درنوردیدم. شاید هم سمت راستیش را. به هرحال مهم نیست. ابر آنی ست که مرا گرفته. همین دیروز بود. باز سقوط کردم.  یک بار از معلم دین و زندگی که در دانشگاه منطق درس میداد درباره ی مسخ پرسید و یک بار دیگر هم و چندبار دیگر هم. تا بالاخره عصبانیش کردم. در مورد ارتداد هم بارها پرسیدم. عصبانی نشد. خ همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : سُقوط, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 56 تاريخ : شنبه 11 شهريور 1396 ساعت: 7:59

یکی از دوستان دوران کودکیم، خلافکار حرفه‌ای ست. یک روز خانه است و یک روز یک جای دیگر. آن وقت‌ها هم آدم خطرناکی بود؛ ولی، خب برای آن‌هایی که خودشان هم خطرناک بودند، خطرناک بود. از آن‌هایی ست که عکس و آدرس میگیرد و میپرسد که خب تا چه حد؟ یک روز بیمارستان، دو روز، سه روز، یک هفته؟ سپس میرود و دقیق کارش را میکند و برمیگردد. فرقی هم ندارد که هدف کجای مملکت باشد. پولش را میگیرد و میرود. ما هم یک بار از همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : خلاف,بگرفته, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 2:36

ساعت دو یا سه یا چهار بود. دیگر نمیتوانستم. هرچه میدیدم و میخواندم را نمیفهمیدم. خواب؟ این موقع شب؟ چرا؟ پاکت سیکار را برداشتم. جین، پلیور زرشکی و پالتوی مشکی. پاکت را گذاشتم روی سیته ام. جیب داخلی. این جیب یکی از آرزوهای کودکیم بود. یک جیب مخفی که هیچ دزدی به آن دسترسی ندارد جای خودکار و دفترچه و یک عالم کاغذ و فیش برداری. جای پاکت سیگار و کیف پول. اینحا سرد است. سرد به اندازه ی همان بار که صورتش همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 40 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 4:00

اصلاح‌طلب چپ نیست و اصول‌گرا راست نیست. اصلاح‌طلب ، اصلاح‌طلب است و اصول‌گرا، اصول‌گرا. چپ، چپ است و راست، راست. مثلا وقتی در دانشکده‌ی علوم اجتماعی همراه اباذری و غنی‌نژاد باشید، متوجه میشوید که چپ و راست قضیه‌شان با این‌ها کلا متفاوت است. آقا جان مسئله‌ی دیگر حزب است. عزیزان، ما در ایران قوانین حزب درست و حسابی نداریم. این اصول‌گرا و اصلاح‌طلب دو جریان فکریند که هر کدامشان هم هفتاد و دو ملت دار همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : مانیفستبدماصلا؟, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 51 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 4:00

     بارها تکرار می‌شود و صدایی هربار مرا به وسعتِ تاریخ به عقب باز می‌گرداند. صدا آشناست. انگار که از اول شنیده‌ام َش. انگار که از ازل، از بی‌آغاز، از الست هر ثانیه تکرار میشود و هربار به همان سان اول و دمی خسته نمی‌شود. «اَلَستُ بِرَبّکُم؟»      مرثیه بارها تکرار می‌شود.      جز در کودکی که از پدرم میترسیدم و حساب می‌بردم دیگر هیچ‌وقت از هیچ‌کس نترسیدم حساب هم که هیچ. کودکیم یکُم آبان سال هزار همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : اَلَستُ؟, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 40 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 4:00

     اینجا شب ها گرگ هم دارد؟ - گرگ؟ پسرجان تو که نمی‌دانی چه خبر است، چطور تنها به اینجا آمدی؟ آدم های اینجا از گرگ هم بدترند. - تنها نیستم. گرگ چه؟ خود گرگ را دارد؟ - خرس هم دارد. - نه. گرگ! گرگ دارد یا نه؟ - بله گرگ دارد. وقتی میگویم خرس هم دارد یعنی گرگ سهل است. - چطور میتوانم ببینمشان؟ همه را با هم یک جا. - دیوانه ای؟ - میشود اصلا یک جا دیدشان؟ - نه همه را ولی چرا شاید چند گروهشان را بشود. - همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : بحثفمینیستیست, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 50 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 4:00